نیایش (مادرم هم فاطمه بود...)
الا جانم فدايت نازنينا اي نيايش
دل من بهر تو گشته پريشان ستايش
همي خواهم خدا وصلش كند قلب من و تو
بدارم از جواد و باب او اين احدي خواهش
عشق است كليد فتح أبواب حكيم
عشق است رجوع عقل شيطان رجيم
با عشق بزي و مستانه پريشان كن زلف
كز عقل نيايد اين چنين كار عظيم
از شير نترسيم تا به وصالت برسيم
خود به شرف درك جمالت برسيم
اي يار دهانت بوي شير شير است
خون دل خويش بهر قتالت بچشيم
من هيچ جوابي ز تو خواهم؟!نه عجب
ني آري و ني خير سياهم به سبب
خود حضرت حق گر كه بخواهد هيچيم
لا حول و لا قوه آرم به حسب
آمدي جانم فدايت پس چرا اين گونه سرد؟!
با كلام تلخ و بي روح با دهاني پر ز درد
كام تو شيرين چو قند است چشم تو شهلاي عشق
قامتت رعنا چو سرو و ابروانت پر نبرد
مي بخواهم قلب تو گرم و زبانت نرم و لين
زلف عريانت ببينم قد و بالا لاجورد
آسمان است سينه ي تو قدر انفاست بدان
همنفس شو با من مرد حرز تو گردم چو مرد
گر تو شاعر پر خيالي مي بجنب اكنون گلم
خود جواب عشق من ده عقل خود بگذار فرد
في http://mohammadghadami.blogfa.com...
ما را در سایت http://mohammadghadami.blogfa.com دنبال می کنید
برچسب : اشعار کردی و فارسی مانشت,اشعار کردی وفایی,اشعار کردی ولی محمد امیدی, نویسنده : ghadami-40a بازدید : 319 تاريخ : سه شنبه 7 دی 1395 ساعت: 20:25